بنگر به آسمان، به آسمانی که به پاس هرلحظه تماشایش نوری به وسعت بیکرانه ها ارزانی چشمان زیبایت میکند.
گاه از گاهان خشمگین است و گاه مسرور و خندان، گاه فریاد و نعره ای از ژرفای وجود برمی آورد که گوش فلک کر میشود و گاه آرام و بی صدا در خفا می گرید.
می گرید و با گریه خود چه کسانی را که خوشحال و شادمان نمی کند.
خوشحالی دهقانی ، سرور باغبانی ، شادی شاخه گلی و درختی ، طراوت مشتی خاک و یا زندگی دوباره رودی که سال هاست خیسی آب را به تن بی جان خود حس نکرده و درپی آن شاید شادی ملتی جملگی خود را در پی باران به رخ می کشند.
اما هستند دراین میان،که درپی اشک آسمان ، اشک آنان نیز جاری می گردد.
شاید پرنده ای که به دل واهمه خرابی آشیانه اش را دارد و گنجشکی که از پرواز با بال های خیس ترسان است.
شاید هم باران بتواند تسکینی برای دردهای بی پایان دل عاشقان دل خسته باشد که با آسمان همراه میشوند و های های می گریند و کمی آرام میگیرند آنگاه که میبینند آسمان هم به حالشان زار میزند.
خلقت کردگار بی همتا تنها به آسمانی آبی با تکه هایی سپید به نام ابر ، محدود نمیشود ، بلکه خداوندگار مهربان در قلب این شگفتی، شگفتانه ای دیگر به رخ عالم میکشد.
طلایی اش به زیوران زرین میماند، گرمایَش چون قلب آدمی است و زیبایی اش همچون بلوری است.
آری ؛ آفتاب را میگویم ، آفتابی که بی منت گرمایی از اعماق وجودش نثار زمینیان میکند .
و آنگاه که شبانگاه فرا میرسد، تنها دوست داری به به نهایت آسمان بی نهایت خدا بنگری وقتی که ماه فروزان تر از همیشه است و ستارگان به نظم در قاب آسمان شب، چیده شده اند و زیبایی شب ها و آسمان شب ها همین است و بس.
کاش کمی به اطراف دقت میکردیم، آنگاه میتوانستیم با کوچک ترین نشانه به قدرت الهی پی ببریم و این کافی است برای اینکه خود و خدای خود را بشناسیم.
پ ن: دوستان عزیز شما چه نشانه هایی در جهان از زیبایی های خدا میشناسید؟؟!!!