در دل رویاها…

به نام خدای من و رویاهای منمی بندم چشمانم را و می بویم عطر عود و می چشم طعم موسیقی بتهوون را و با این حال شگرف می غلطم در رویاهای ناتمامم. هر نوتی از موسیقی دنیایی بلکه هم بیشتر برایم تداعی میکند و در دنیایی تازه تر و شیرین تر و خوش طعم تر […]

انتظار ها«دو»

مرضیه خانم، مادرمحمد، لبخند ملایمی به چشمان خسته محمد ارزانی داشته وگفت: پسرک مرد من، نگران نباش حال او خوب است، فقط کمی ترسیده و از ناراحتی فشارش افتاده. درآن لحظه محمد طوری خوشحال شد که خستگی نبرد را از یاد برد و درخلوت خود وخدایش،سپاسگزاری اورابه جای آورد که نذر اورا قبول کرده. با […]

انتظار ها«یک»

بسم الله الرحمن الرحیم انتظارها روزی بود و روزگاری ، شهری خرم در کشوری خرم تر وجود داشت که خرمشهر نامش بود. شهری به زلالی خلیج فارس واستقامت دماوند، خرمی آن از جنس خرمی جنگل حرا بود. در این شهر خرم انسان های خرمدلی هم سکنا داشتند. انسانهای پاکدلی همچون حاج مصطفی شاهد. حاج مصطفی […]

آیینه و دل،خودت قیاس کن…

به نام خدایی که دل را چون آیینه آفرید اینک که می‌خواهم دل و آیینه را به قیاس کشم نمی دانم کار سختی پیش رو دارم یا سهل ، شاید سخت باشد آینه را از دلی کین دار تشخیص دادن. به سبب نور ، درخشش و تلألو آیینه ، چه پلشت است که آن دل […]

باران زیباتر از همیشه…

به نام خدایی که در این نزدیکی است… حالم حال دیگر است اینک ، کاغذ ها و قلم ها توان نگاشتن آن دگرگونی هایم را به دستان ناتوان خود نمی یابند و ناگزیر حال آشوب حاکم بر دلم را با فریادهای سکوت هم پا می نمایم باشد که حالم حال دیگر شود. سکوت مرگبار اتاقم […]

چشمان رنگی من دیدند…

چشمان رنگی من دیدند چشمان رنگی ام را به جهان گشودم و دیدم آن چه را که باید. دیدگانم مرا لذت زندگی بخشیدند لذت دیدن. دیدگانم به من: خنده های شیرین پیرزنی گریه های شیرین تر نوزادی آتش خشمین را دریای نیلین را گل‌های سرخین را سرسختی کوه را پشتکار رود را بخشندگی آفتاب درخشندگی […]

در پس کوچه های الهی تورا جستم…

در پس کوچه های الهی آواز تورا جستم صدای تورا جستم مهرتورا جستم تورا جستم وآن لحظه در شق القمر ها قرآن تورا یافتم قرآن تورا یافتم وقتی که تو محمد بودی وقتی که تو احمد بودی و وقتی که ادوار نبوت گرداگرد تو می گشتند اینک نیز هم. وتو هزار راهبر را راهبر و […]

من،پاییز،تو…

به یاد عشق جاویدان پروردگار یکتا به وقت عاشقی پاییز را در تو دیدم ، پاییز را در تو شنیدم ، پاییز را در تو بوییدم و پاییز را در تو خلاصه کردم ؛ اینک پاییز را برای تو می سرایم . ای یار هوای بارانی من ، تو نیز همچون من ببار ، چرا […]

“که فرات شـاهد سیراب لب تشنه اوست…”

سلام آقا… گوش فرا دهید،نوایی بس آشنا به گوش میرسد؛گویی صدای شیون آسمانیان و زمینیان است زنهار ؛ عرش و فرش میگریند . گریه آسمان خدا ، به خون سرخ بدل شده است، ببار ای خونین دل ، ای آسمان ببار که زمین و زمینیان بس تشنه اند. ترک ها ی لبان نینوا را گواه […]

راز ترین راز دنیا…

سحرآمیز ترین راز دنیا… آن هنگام که خسته می شوم خسته از دنیا و دنیا دوست دارم خلوتگاهی دور از هرگونه دغدغه و هیاهو ، پناه برم تا تنها خودم باشم و خودم. می اندیشم و در ذهن خود جایی مهربانتر از خانه مادربزرگ نمی یابم. پناه می برم به آنجا لیکن با دیدن مادر […]

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا